فرق عالم ملکوت با دنیا
فرق بين وجود مادّي اشيا و وجود مجرّد آنها كه در خزاين الهي قراردارد، آن است كه آنچه نزد انسانهاست، زوالپذير و تغيّرياب و آنچه نزد خداي سبحان قراردارد، مصون از زوال و دگرگوني است، چنان كه فرمود: (ما عِندَكُم يَنفَدُ وما عِندَ اللهِ باق) (نحل، 96)، پس آنچه نزد ماست، قَدَر و زوالپذير است و آنچه نزد پروردگار است، قضا، ثابت و باقي است و به همين دليل از سَيَلان، حركت، تغيّر و تدرّج، منزّه است، چنان كه هر حقيقتي در آن موطن، بيش از يك مصداق ندارد.
با توجه به اين دو مطلب كه موجود عالم ملكوت، هم باقي و ثابت و هم واحد است، جنبه ملكوتي انسان هم اوّلاً ثابت است نه سيال و ثانياً واحد است نه كثير.
علاّمه(قدسسرّه) با توجّه به آيات محوري ياد شده، براي تفسير آيه ميثاق، ضمن ردّ تمثيل و تبيين تاريخي ميثاق، نهايتاً بر سه نكته تأكيد كردهاند: اوّلاً انسان چهرهاي ملكوتي دارد و چهرهاي ملكي كه در چهره ملكوتي خويش، ربوبيت الله و عبوديت خود را مييابد. ثانياً موطن ملكوت، بر موطن ملكي و دنيايي او مقدّم است. ثالثاً چون اين دو موطن از يك منظرند، با هم متحدند نه جدا از هم، خداوند به انسان امر ميكند كه به ياد موطن ملكوتي خود باشد و وقتي به ياد آن موطن بود، پيام آن را حفظ ميكند.
[شمس الوحي تبريزي - صفحه 120]